مانی- آرت

نوشته هام

مانی- آرت

نوشته هام

کور

از همین کیک های بی مزه با بسته بندی مزخرف براق بود که بازش کرد.خم شد.روپوش رنگی اش چروک شد.چای را به دست مرد داد.همان کیک معروف را هم روی رانش  گذاشت.لبخندی زد (که البته مرد آنرا ندید یا شاید دید یا شاید حس کرد. نمیدانم.) و رفت. مرد بود؛ عصای سیاهش متکی به دیوار آجری کنارش؛ نیمکت چوبی زیرش و صبح بهاری. صبح بهاری بود و آسمان آبی و کیک روی ران مرد (که من بفهمی نفهمی نگران افتادنش بودم) مرد بود و چشمانش که ناکجا را میدید از خلال سیال بهاری فضا. شاید به شاد ترین هسته اتم یک مولکول اکسیژن چشم دوخته بود.دوستش داشتم. کور بود.

مرد بود؛ کوری زیبایش؛ چشمانش که تر شد (یا من فکر کردم که تر شد)؛ پسر روپوش رنگی که دیگر نبود؛ من؛ بهار؛ فکرم: برای گریستن دیدن لازم نیست!

من بودم و حسودی من به چشمان زیبا؛ بزرگ و نابینای مرد.

من و آه؛ برخاستن؛ یک چای؛ خلوت؛ قلم؛ برگ؛ شما.

نظرات 11 + ارسال نظر
مهدی یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 07:50 ب.ظ http://www.ganj-e-sokhan.blogsky.com

سلام

جالب بود
اگه وقت داشتی به من هم سر بزن خوشحال میشم
موفق و موید باشی

ماکان یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 07:54 ب.ظ http://www.empty.blogsky.com

وبلاگ...بلتگ اسکای...بهار...نیلچیان...ایول!


مطلب اولت که اینه...زود زود آپدیت کن حال کنیم:)

بابک خان یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 09:03 ب.ظ http://megamainpain.persianblog.com

آقا مانی!!! شروعت که عالی بود که... ادامه بده بینیم چی می‌شی. موفق بوی.

تارا یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 09:09 ب.ظ

بابا!
تو می نوشتی و ما نمی دونستیم؟!! (:

مهرداد نامی معروف به ته سیگار یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 09:37 ب.ظ http://mehrdad-art.blogsky.com

عالی..............
جور دیگر باید دید...........
عالی.
زندگی.زندگی.........

نگار یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 09:49 ب.ظ http://negar81.persianblog.com

بابا!!!!!!!! مبارکه!!!!

پویول یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 10:52 ب.ظ

خوفه.موفق باشی.اون جریان چریک پیر و کلاه بره و اینا رو یارته؟ اونم بزار.خوشگل بود.

آرمان یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 11:43 ب.ظ http://armanism.blogspot.com/

مبارکه مرد بزرگ

بهروز دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 12:40 ب.ظ http://full.blogsky.com

و من نیز
تو را به دو کبوتر و گردنبدی از مروارید همراهت می کنم . گردنبند را بر گردن و کبوتران بر فراز سرت در پرواز .
باشد که نور فر سوشیانس با تو بیاید و تو نیز ...

ماکان سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 11:44 ق.ظ http://empty.blogsky.com

یه دونه دیگه نوشتم ۱۰ تا بشه!!!!

پندار چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 01:50 ق.ظ http://version.persianblog.com

ای ول استاد.
من پندارم.
اون روپوشش رنگیه.
کیکه ممکنه هر لحظه بیفته.
این وبلاگ مانی دوست منه.
و این یازدهمین نظره ماکان جان!!!
کلن ها!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد