مانی- آرت

نوشته هام

مانی- آرت

نوشته هام

Scenes From A Trip

۱. به دیوار های بند کشی شده ی سیمانی بلوکی نگاه میکرد که با بی تفاوتی و بی خیالی از میان شالیزار ها راه میجستند ٬ در راه از میان خانه های شیروانی داری که از اینجا لکه های رنگی مینمودند میگذشتند و هیچ حواسشان نبود که به قوانین همیشگی پرسپکتیو چگونه تن در میدادند تا به کوههای جنگلی میرسیدند. جایی که سر در هوای دیگری داشت و پر از تفکر سفید و حجیم ابرهایی بیگناه و خیس بود.
۲. صندلی کوچک زنگ زده و شکسته زیر باران بی امان شمالی مرا به خلق دوباره ی خویش روی سطح ۲ بعدی و حقیر کاغذ فرا میخواند. اما مدادی همراه ندارم و اگر هم داشتم کاغذم زیر باران خمیر میشد. در ذهن از آن یک طراحی میکنم و راه خود را میکشم و میروم. و شاید این راه است که مرا میکشد.
۳. در خانه٬ نور چراغ سطوح سفید و صاف دیوار را با سایه روشن های خود معنایی حجمی میبخشد. چقدر ساده از هم تفکیک میشوند : این ور دیوار خاکستری تیره و از این کنج که رد شدی تقریبا سفید. بیرون ٬ تاریک است و تنها خط های مقطع باران خالی فضا را می انبارند.
۴. اسب را از کوه های جنگلی می آورند و داخل مرغزار میبندند. بی خیال زیر نور جراغ برق قدیمی - که تن چوبی اش را یارای ایستادن در برابر رویش ناگزیر شمالی نیست و سبز شده است - مشغول چریدن میشود. سگ نگهبان و دیوارهای سیمانی کوتاه و بند کشی شده در خوابند.
۵. اینجا در شمال نه لازم است نویسنده باشی و نه نقاش. اگر ببینی و بعد قلم را روی کاغذ بگذاری مینویسی و حتی بی هیچ قلمی شب ها انگار خود با رنگ روغن در بوم ۳ بعدی فضا نقاشی شده اند: سایه روشن های قهوه ای اسب ٬ تاش های زرد نور چراغ برق در دل قیر شب و گله گله درختان انبوه که با سبزی تیره ی خود از سیاهی شب میکاهند. دلم تنگ شد. خبری ازش نیست.

Dream Theater

اینو مث چیزای دیگه یه دفعه فقط نخونین.

This feeling
Inside me
Finally found my love
I`ve finally broke free
No longer
Torn in two
................I`d take my own life before losing you



از البوم
  Scenes from a memory
گروه Dream Theater

حس

یه لحظه انقدر سنگینه این حس که از پا در میام. به راحتی.
فکر میکنم : نه نمیخوام! اما باید...
آه