خورشید پیر و فربه
هنگامی که آن آفتاب پیر و فربه فرو مینشیند ٬ پرندگان عصر تابستانی خواندن از سر میگیرند.
هنگام رعد تابستانهی سال ٬ موسیقی در گوشم طنین می افکند.
زنگهای دوردست....
چمن تازه کوتاه شده بوئی بس شیرین دارد.
به کنار رود ٬ دست در دست هم ٬ روی زمینم بخوابان و بغلطان.
و اگر مینشینی ٬ ساکت بمان و پاهایت را از روی زمین برچین.
و اگر همینطور که شب گرم دامن میگسترد ٬ صدایی نقره گون از زمانی بس دور و غریب شنیدی
بخوان برایم ٬ بخوان برایم..........
هنگامی که آن آفتاب پیر و فربه فرو مینشیند ٬ پرندگان عصر تابستانی خواندن از سر میگیرند.
خنده های کودکانه در گوشم....
واپسین پرتوهای آفتاب رنگ میبازند.
و اگر مینشینی ٬ ساکت بمان و پاهایت را از روی زمین برچین.
و اگر همینطور که شب گرم دامن میگسترد ٬ صدایی نقره گون از زمانی بس دور و غریب شنیدی
بخوان برایم ٬ بخوان برایم..........
By: Pink Floyd
حال... حال می کنم...
حال می کنی نوشته ی اولت ۹ تا کامنت داره ها...
خیلی مخلصیم ولی حیف که ۱نفر برای ما کهمنت نذاشته
در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند. . . . . . .
آقا ای ول... نمیدونی من چقد عاشق این شعر و آهنگم. میخواستم یه موقعی ترجمهاش کنم. اما دست چی؟ بالای چی؟ دست چی؟ بسیار چی؟ است.
آقای آرت... Hollow years .بهت لینکید!
فت الد سان ایز وان آو د بست سانگز آی اور هرد!
آی آلویز اسپیک اینگیلش این ا گود اکسنته!!!