"-"میخوام قشنگ موهاشو در بیارم. این فری هاشو....."
-"آره آره میفهمم. چشاتو ببند...." (کلیک)
چشمان بسته ام نارنجی میشوند. یعنی که اگر باز بودند از نور زیادی کور میشدم
-" ۴ با همهی خطهای قشنگش!!!! "
-"پس اونو کمش کن!"
مربع سفید جلوم کم نور میشود. از پشت سرم میشنوم : "کلیک!"
کمتر از یک ثانیه سایه کله ام رو روی دیوار روبروم میبینم
-"چند؟"
-"۵.۶ با دو سه تا خط"
-"خوبه!"
"
شمال" مقوای سیاهی را از لبه اش روی دماغم فشار میدهد. به سختی رویش میخوانم : KODAK.....
-"فوکوس کردی؟"
"آره. حاضر........ چشاتو نبندی"
(چند بار باز و بسته میکنم تا حاضر بشم)
کلیک!
هی....خوب بودا !
کـاش میشد فوکوس دید آدما رو عوض کرد... کاش میشد زاویه های دید و عوض کرد .. کاش میشد هیچی نبود...کاش میشد !
فکر کنم تو نباید وب لاگ بنویسی
و من فکر میکنم تو باید خیلیخیلی زودتر٬وبلاگ مینوشتی!
دوس دارم وقتی که باید نوشته هاتو چند دفعه بخونم...بعضی از افکارت سورئالیستیه.......من فعلا ساکن سرزمین کفر هستم! ولی مهم اینه که برمیگردم...تو کجایی؟