مانی- آرت

نوشته هام

مانی- آرت

نوشته هام

شعری از قدیم...دلتنگی باران نورس

مرغ نغمه خوان! مرغ باران!
زود آمدی باز و در راهت ندیدی برگان زرد را.
زود آمدی باز.
اشتیاقت زین دست بهر چه بود؟
بهاری نیست‌ !
بر آسمان جز سیاهی سواری نیست‌!
اشتیاق گرمت را کشت خواهد این باد یاغی......آخر!
این همه اشتیاق آمدنت بهر چه بود؟
برخیز و برو.
در اینجا مردمان را با نغمه کاری نیست!
با مرغ و آسمان و آفتاب سر و کاری نیست !
برخیز و برو.
از آن پیشتر که بر خاکت کشند این مردمان سیه‌.
زود آمدی باز
و در راهت ندیدی آیا دست زرد باد و باران برگریز را؟
باد سبزی نیست !
درختان و زمین را به پاییز نبضی نیست!
به بوی بهار آمدی نکند اینچنین مشتاق ؟
پس ندیدی در راه برگان زرد را؟
خواهندت کشید فرو مردمان سیه بر خاک پست!
برخیز و برو
برگریز را با نغمه کاری نیست

------پاییز ۸۲ - کاشانک

نظرات 1 + ارسال نظر
گلاره دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 02:07 ق.ظ http://hollow-years.blogspot.com

جوون بودی؟تا به حال شبی که صبش ثبت نام و کلاس فلسفه بودی بیدار موندی؟بارون بد دردیه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد