مانی- آرت

نوشته هام

مانی- آرت

نوشته هام

.........

انقذه خوابم میومد سوسکه رو نتونستم بکشم.(خوب اون هیچی)
شب به خیر ۳ صبح

سوگندها

پا در کفش استاد Megadeth ایران استاد بابک جمالی نموده این حقیر (مثلا) غزلی(!) از این گروه ترجمه میکنم.امید است مقبول درگاه حضرت دوست افتد.آمین.

"Promises" From The world needs a hero Album.
دو قلب که نزدیکی و صحبتشان نمیباید!
به دیاری که بیش زندانی را مانَد.

مردم ناممان را نجوا کنان میخوانند به کوچه
وای بر داستان هاشان که میبافند (اگر کسی را گوش شنیدن باشد!)

تو از آن دیاری
که کس رنج یک ((سلام)) بر خویشتن هموار نمیکند
مگر آنکه کس را میلادی...مرگی..  در کار باشد

و من از آن سامانم
که آرزوهامان را به خاک فرو میکشند
چرا  که رویاهای خویشتنشان مردنی ست!

و آن هنگام که در خیابان قدم میگذاریم
باد ٬ ناممان را به آهنگی خصمانه میخواند
صدای دل شب اکنون آزرده مان میدارد 
چرا که دیگر بسی دیر است
و ترسمان نیز دیر زمانی ست که رفته است....

به دیگر  زندگی تو را خواهمت دید...سوگند میخورم
آنحا که با یکدیگر توانیم بود...سوگند میخورم
تا آن هنگام به بهشت انتظارت میکشم...سوگند میخورم
سوگند میخورم
سوگند میخورم...

جدال بی شماریست از برای گذر از این دروازه های مروارید
اما کس را خیال مرگ یا نجاتی در سر نیست
نیت ایشان آنقدرها هم خوب نیست
بوی اسفالت را میشنوم:
(راه شخصی ایشان هموارگر دوزخ!)
 
 و آن هنگام که در خیابان قدم میگذاریم
باد ٬ ناممان را به آهنگی خصمانه میخواند
دیگر بسی دیر است
و ترسمان نیز دیر زمانی ست که رفته است....

به دیگر زندگی  خواهمت دید...سوگند میخورم
آنحا که با یکدیگر توانیم بود...سوگند میخورم
تا آن هنگام به بهشت انتظارت میکشم...سوگند میخورم
سوگند میخورم
سوگند میخورم...


(چقدر ادبی شد مثلا!!!!)