ما کهن پارسیان را جز ننگ نشاید ، که شانه بر تازیانه چنگیزان هموار کردیم، خمیده پشت و شرمگین رخسار، به پلشت سرداب تاریک تاریخ، چشم بر در مرحمت دژخیم دوختیم.
شاید جملهی دوم مثلن اگر مقطع تر بود یا فاصله داشت آهنگ بهتری داشت. کلّن یه اشکالی تو ریتم داره به نظرم. دوسه تا عبارت شکسته تر بینش لازم داره . مثلن یه (و) کلماتت که خوووب. (تاریک تاریخ) و (دژخیم دوختیم) عالی
وقتی که سردار تاتار به خشم آمد دستورداد که هفتاد هزار سر از مردم اصفهان گرفته شود وچنین شد که نرخ سردربین سربازان تتار متغیربود ،نرخ فروش سر در مغرب به ارزانترین مقدار خودمیرسید. قطعه قشنگی سروده ای.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
شاید جملهی دوم مثلن اگر مقطع تر بود یا فاصله داشت آهنگ بهتری داشت. کلّن یه اشکالی تو ریتم داره به نظرم. دوسه تا عبارت شکسته تر بینش لازم داره . مثلن یه (و)
کلماتت که خوووب.
(تاریک تاریخ) و (دژخیم دوختیم) عالی
شاید پلشت زیاد از جنس کلام "کهن" نباشه البته اگه یک کهن ایرانی بنا باشه کهن حرف بزنه که انگار سعی به همین بوده.
عالی
وقتی که سردار تاتار به خشم آمد دستورداد که هفتاد هزار سر از مردم اصفهان گرفته شود وچنین شد که نرخ سردربین سربازان تتار متغیربود ،نرخ فروش سر در مغرب به ارزانترین مقدار خودمیرسید.
قطعه قشنگی سروده ای.