مانی- آرت

نوشته هام

مانی- آرت

نوشته هام

25 اسفند.

مث اون بادی که بیرون می غره و به هم می ریزه.
مث پاهای من که دنبال خنکی زیر لحاف می گردن.
مث چشمای من که وقتی به ساعت نگاه می کنن،
سعی می کنن ریتم موسیقی رو با عقربه ها یکی کنن اما نمی تونن.
مث عشقمون که گاهی فراموشش می کنیم.

/ زندگیمون هیچ وقت وای نمیسته.

مث مامان تو که از دست بابات دلخوره.
مث بابای من که هر شب خرخر می کنه.
مث تخت من که خاطره هم آغوشی رو از یاد برده.
مث بوی عود که همیشه تو دماغمه.

/ زندگیمون هیچ وقت عوض نشده.

مث تو که نگرانی.
مث من که به زیبایی تو فکر می کنم.
مث من که وقت نمی کنم گیتار بزنم.

/ زندگیمون هیچ وقت کامل نبوده.

مث هیچ کدوم از اینا.
/ دوستت دارم.
نظرات 1 + ارسال نظر
نوید شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:48 ق.ظ http://bottles.blogsky.com

مث شل سیلورستاین بود یه خورده
اما مث یه شعر تازه ازش خوش م اومد.
موفق باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد